آسمان آبی 56 |
پیش خودم دل بستمو ،بهش نگفتم حرفمو حتی نگاه عاشقش، باز نشکست طلسممو خواستم بگم هر چی که هست، مُهرِ سکوتم نشکست بغضی گلومو باز گرفت ،من کم شدم اون ننشست راستش زبونم بند اومد، بختک رو واژه سایه کرد رفت و خلاء منو گرفت، من موندمو سکوت درد هر چی تو فکرم بود نبود، خالی شدم از کلمه خواستم که راحتم کنه، خسته شدم یه عالمه شاید یه لحظه ای دیگه، فرصت عاشقی بشه دوباره یک شانس دیگه ،شانس شقایقی باشه شاید یه جایی فرصتی لحظه مجالمون بده گفتنی رو باید بگم ،گریه اگه اَمون بده [ جمعه 94/7/10 ] [ 8:2 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |